کتاب راهنمای درون از آن دسته کتاب هایی است که در هر صفحه آن نکتهای مهم و آموختنی وجود دارد. کتاب هایی که به اعتقاد من میتواند مرجع باشد و شوق و اشتیاق خواننده را برای مرور مجدد مطالب حفظ می کند. مطالب نقل شده در کتاب توسط فردی به نام “آبراهام” بیان میشود. آبراهام را میتوان از جمله فرشتگان مهربان خداوند دانست که سعی میکند مطالبی مهم و اساسی را با زبانی ساده و قابل فهم به ما انتقال میدهد. مطالبی که هدف اصلی آن پاسخ به این سوال است که اصولا چرا ما به عنوان انسان قدم به این کره خاکی نهادهایم و هدف از تلخ و شیرین زندگی ما چیست؟ آنچه در زیر میآید تماما گفتههای آبراهام است.
نکته اول اینکه وقتی شما در جسم مادی خود متولد شدید در ابتدا و آغاز راه نبودهاید. شما قبل از تولد تمام شرایط این زندگی را می دانستهاید و با شناخت و آگاهی کامل و با اختیار خود این مسیر را انتخاب کردهاید تا در جسم فیزیکی و مادی خود تجلی پیدا کنید و برای این کار شوق و اشتیاق فراوان داشتید. تنوع موجود در این سیاره که شامل مردم مختلف و تضادهای موجود محیط بود، اندکی شما را دچار تضاد و دلهره کرد ولی نکته مهم این بود که هرگز فکر نکردید که حضور شما در کره زمین برای راهنمایی مردم و دیگرانسانها است و متوجه بودید که همه چیز در این سیاره واین جهان متنوع، در حال تغییر، رشد و تکامل است. شما برای ورود به این جهان هرگز نگرانی نداشتید زیرا میدانستید در درون خود نیرو وتوانایی هایی دارید که برای هماهنگی با محیط، شما را یاری می رساند و شما را قادر میسازد ضمن یک زندگی پرنشاط به تکامل برسید.
اطلاعاتی که به شما می دهم به طور کامل و از قبل در اعماق وجود شما نهفته است و من کمک می کنم به تدریج آنها را به خاطر آورید. قبل از ورود به قلمروی مادی فعلی، شما در قلمرو غیرمادی حضور داشتید و زندگی کاملا آگاهانه ای داشتید. کاملاً هوشیار بودید و اشراف کامل داشتید که وجود غیرمادی شما (روح) هویتی است ابدی وهمواره درحال گسترش است. شما زندگی را از طریق آن درک و مشاهده میکنید. وقتی جهش ارتعاشی اندیشه ها با جسم مادی شما که درون رحم مادر بودید تلاقی پیدا کرد، شما متولد شدید. یعنی چیزی که قبلا اندیشه و تصور بوده اکنون واقعیت مادی پیدا کرده است. تصویر و تفکر در جسم مادی فرو رفت و بخش غیرمادی شما همچنان غیرمادی باقی ماند و بعد از تولد رشد بیشتری پیدا کرد. بعد از تولد وجود غیرمادی شما، همچنان غیرمادی باقی ماند و بعد از تولد رشد بیشتری پیدا کرد. بعد از تولد علاوه بر اینکه وجود غیرمادی شما رشد کرد شما صاحب دو دیدگاه شدید، دیدگاه مادی و دیدگاه غیرمادی، ارتباط و رابطه ای که این دودیدگاه در زندگی شما دارند بسیار مهم است.
من به شما کمک می کنم که وضعیت پیوند میان وجود مادی و غیرمادی خود را درک کنید. در بیان مطالب، من بعد فیزیکی و مادی را شما خطاب می کنم و بعد غیرمادی را وجود درونی می گویم البته نام های دیگر آن”روح، خدا، مبداء و…” است. وقتی شما به بعد غیر فیزیکی خود (وجود درونی) فکر میکنید آن بعد وارد زندگی شما میشود. در واقع شما بعد از تولد امتدادی از آن چیزی هستید که انسانها آن را خدا مینامند. شما قبل از تولد، انرژی مبداء غیرمادی بودید و بعد با تولدتان بخشی از آگاهی و هوشیاری را به بدن فیزیکی آوردید و در حال حاضر مشغول کشفِ تضادها هستید.
وجود تضادها عامل گسترش و جاودانگی وجود درونی شماست. شما را تضادهای مختلف احاطه کرده است و البته شما قبل از تولدتان از وجود این تضادها آگاهی کامل داشتید. در جریان زندگی روزمره گاهی اوقات با مسائلی روبرو میشوید که خواهان و طالب آن نیستید و در نتیجه متوجه میشوید چیزی را میخواهید و در خواست و خواستههای جدید خود را به کائنات ارسال میکنید. چه آگاهانه و چه ناآگاهانه همه انسانها در طول زندگی مشغول به فرستادن خواستههای خود به کائنات هستند و وجود این خواستهها موجب گسترش کائنات به صورت مداوم و پیوسته میشود و البته عامل اصلی آن، وجودِ تضادها است.
رنج و غم را حق پی آن آفرید تا بدین ضد، خوشدلی پدید آید
به عبارتی این پروسه، رسیدن به وضوح از طریق تضاد است و با فهمیدن اینکه چه چیزی را نمیخواهید به خواسته خود پی میبرید. وقتی شما خواسته جدیدی را مطرح میکنید وجود درونی شما به آن خواسته توجه میکند و اینجاست که مهمترین قسمت خلقت اتفاق میافتد. وقتی خواسته جدید مطرح میشود شما دو انتخاب پیش رو دارید. یا با این خواستهها همگام شوید و یا در مقابل آن مقاومت کنید. شما قبل از تولد میدانستید که به بدن فیزیکی تمرکز خواهید کرد، با تضادهای متنوعی مواجه میشوید، تضادها باعث پیدایش نظرات جدید در مورد توسعه و پیشرفت میشوند و بالاخره اینکه وجود درونی شما از این نظرات استقبال میکند.
ایده، فکر، تجلی و خلق
هر چیزی که در اطراف شما وجود دارد در ابتدا یک ایده یا فکر بوده است که روی آن توجه و تمرکز لازم انجام گردیده و در نهایت تجلی یافته است. سیارهای که در آن زندگی میکنیم نیز در ابتدا به صورت ایده و فکر نزد خدا بوده است سپس آن را تصور و خلق کرده است. تضادهای موجود در اطراف ما موجب پیدایش خواستههائی میشود که ما آنها را به کائنات میفرستیم و به آن موشک آرزو می گوئیم. بعد از فرستادن موشک، بخش وجود درونی شما به آن خواستهها متمرکز میشود و در این جا بخش درونی شما، بخش فیزیکی شما را فرا میخواند تا برای تحقق آن خواسته همکاری کنید و پاسخ بخش فیزیکی شما نوع احساسی است که دارید. وقتی برای تحقق خواستهای فرا خوانده میشوید دچار هیجان و اشتیاق میشوید. این احساس که در اینجا مثبت و هماهنگ است در واقع پاسخ شما به بخش درونی وجودتان است. برای جذب و گرفتن خواستهها، نوع احساسی که در آن لحظه دارید”مثبت یا منفی” نشاندهنده توفیق یا عدم توفیق در رسیدن به آن خواسته است.
مشاهده و درک محیط
شما به وسیله حواس پنج گانه خود از طریق دیدن، شنیدن، بوئیدن و…. محیط اطراف را درک میکنید. اما موضوع مهم این است که آنها را از طریق ارتعاش تفسیر شده دریافت میکنید. فیلمی که تلویزیون در حال پخش آن است نسخه کوچک شده مردم و محیط نیست که نمایش داده میشود بلکه تلویزیون سیگنال هایی را دریافت میکند و آنها را به تصاویر معنیدار تبدیل میکند. شما نیز گیرنده سیگنال هائی هستید که آنها را از طریق حواس فیزیکی خود به واقعیت تبدیل میکند. شما برای دیدن، چشیدن و لمس کردن نیاز به آموزش و داشتن استاد و معلم ندارید زیرا تک تک سلولهای بدن شما دانش تبدیل کردن سیگنال ها به تصاویر معنادار در درون خود را دارند. یعنی انسان به صورت دائمی و همیشگی با استفاده از این قدرت، سیگنال ها و فرکانس های اطراف را دریافت کرده و به وسیله حواس فیزیکی خود به واقعیت تبدیل میکند.
احساسات، شاخصهای مطلق
با درک و پی بردن به چیزهائی که ندارید و از دل این تضاد، خواستههایتان مشخص میشود. وقتی آرزوها تکمیل شود بخش غیر فیزیکی وجود شما هم تکمیل میشود. اگر بتوانید با ” خود آرمانی” همگام شوید این ارتباط برایتان نشاط و آرامش به ارمغان می آورد و چنانچه قادر نباشید هماهنگی و همگامی لازم را با خود آرمانی به وجود بیاورید احساس ناراحتی و کسالت میکنید. در هر لحظه و هر زمان احساسی که در زندگی دارید نشاندهنده کیفیت و هماهنگی دو بخش فیزیکی و غیر فیزیکی وجودتان است. نوع احساسات به شما میگوید که افکار کنونی شما با مبداء هماهنگ و جور است یا نه. وقتی سیگنال ها جور هستند و باهم هماهنگ هستند احساس خوبی دارید، اما وقتی سیگنال ها باهم هماهنگ نباشند، احساس خوبی نخواهید داشت. داشتن آگاهی از کیفیت احساسات خود و معانی آنها برای هوشیاری شما لازم است. شما در لحظه از زندگی از اطلاعاتی استفاده میکنید که جزئیات زندگیتان را برای پیشرفت همیشگی آماده میسازد.