ظهور و سقوط سلطنت پهلوی
کتاب حاضر، خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، یکی از برجسته ترین و موثر ترین چهره های سیاسی، اطلاعاتی رژیم پهلوی است.
حسین فردوست از دوران کودکی به عنوان دانش آموز دبستان نظام وارد کلاس مخصوصی شد، که رضاخان برای ولیعهدش محمد رضا پهلوی ترتیب داده بود. رضا خان که تمایل داشت در کنار فرزندش دوست و همبازی ((درس خوانی)) باشد، فردوست را مورد توجه خاص قرار داد او به دربار راه یافت. بدینسان فردوست از کودکی نردیک ترین دوست محمد رضا پهلوی و محرم اسرار او شد. با عزیمت ((ولیعهد)) به سوئیس برای تحصیل در کالج له روزه، فردوست تنها همکلاسی بود که به طور رسمی با او اعزام شد و طی سال های اقامت در سوئیس همچنان صمیمی ترین یار محمد رضا بود.
طی این سال ها، این رابطه متقابل تعمیق یافت و چنان پیوندی پدید شد که گویی فردوست جزء مکملی از شخصیت و زندگی محمد رضا پهلوی است. با صعود محمد رضا به سلطنت، فردوست همچنان در کنار او بود و این رابطه چنان بود که شاه در تاب ماموریت برای وطنم تنها کسی را که به عنوان دوست خود معرفی کرد فردوست بود :
در آن موقع دوست صمیمی من پسری بود به نام حسین فردوست که پدرش ستوان ارتش بود. حسین در دوران تحصیل در سوئیس هم با من همدرس بود و بعد هم با درجه سرهنگی سمت استادی دانشکده افسری را عهده داری می کرد و فعلا در گارد شاهنشاهی مشغول به انجام وظیفه است.
در دوران سلطنت محمد رضا پهلوی، فردوست نه فقط صمیمی ترین دوست او بود، تا بدان حد که تنها فردی بود که با ((شاه)) و ((ملکه)) بر سر یک میز غذا می خورد، بلکه محرم اسرار محمدرضا و رابط او در مخفیانه ترین ارتباطات نیز بود.
بالا تر از این ، حسین فردوست به عنوان ((چشم)) و ((گوش)) محمد رضا پهلوی عمل می کرد. فردوست در راس مهم ترین ارگان اطلاعاتی رژیم پهلوی، ((دفتر ویژه اطلاعات)) که سازمان اطلاعاتی شخصی ((شاه)) محسوب می شد بر کل سیستم سیاسی و اطلاعاتی کشور …و حتی بر ((ساواک)) نظارت داشت و رابطه شخصی ((شاه)) را با مهم ترین ارگان های اطلاعاتی هم سنگ برقرار می ساخت.