کتاب جین ایر رمانی است که توسط شارلوت برونته نویسنده انگلیسی نوشته شده است. این رمان در ۱۶ اکتبر سال ۱۸۴۷ توسط اسمیت، الدر و همکارانش از لندن، انگلستان به قلم «کورر بل» منتشر شد .اولین نسخه آمریکایی در سال بعد توسط انتشارات «هارپر و برادران» در نیویورک منتشر شد.
رمان جین ایر که از ژانر اجتماعی می باشد، احساسات و تجارب قهرمانی به همین نام را از کودکی تا بزرگی او و عشق او به آقای راچستر، شخصیت عاشق پیشه خیالی تورنفیلد را دنبال می کند. در درونیسازی نقش او- تمرکز بر ظهور تدریجی حساسیت اخلاقی و معنوی جین بوده و همه وقایع با شدت زیادی که قبلا حوزه شعر بود، مشخص شده است – جین ایر انقلابی در هنر تخیل به وجود آورد. شارلوت برونته به عنوان «اولین فرد دارای آگاهی فردی در تاریخ» و پدر ادبی نویسندگانی همچون «جویس» و «پروست» نامیده شد. این رمان شامل عناصر انتقادی اجتماعی به همراه حس عمیقی از اخلاق در هسته خود می باشد، اما با این وجود رمانی است که با توجه به شخصیت فردگرای جین خیلی جلوتر از زمان خود بوده و به بررسی تبعیض طبقاتی، جنسیت، مذهب و فمینسیم اولیه می پردازد.
این رمان یک داستان اول شخص از دید شخصیت عنوان داستان می باشد. داستان رمان در جایی در شمال انگلستان، در دوران پادشاهی جورج سوم (۱۷۶۰ – ۱۸۲۰) اتفاق می افتد، و پنج مرحله مجزا را پشت سر می گذارد: کودکی جین در «گیتزهد هال»، جایی که او از لحاظ احساسی و فیزیکی مورد سوء استفده خاله و پسرخاله هایش قرار می گرفت؛ دوران تحصیل او در مدرسه «لوود»، جایی که او دوستان و الگوهای خود را پیدا کرد اما از محرومیت ها و ظلم ها و ستم ها رنج می برد؛ زمانی که در «تورنفیلد هال» معلم سرخانه بود، جایی که او عاشق کارفرمای پر جوش و خروش خود، ادوارد راچستر شد؛ زمانی که او با خانواده «ریورز» سپری کرد، جایی که پسرخاله کشیش سرد اما جدی او ، سنت جانت ریورز به او پیشنهاد داد و او با معشوقه خود راچستر دوباره دیدار و ازدواج کرد. در طول این بخش ها، رمان نگاهی به چند مساله و نظر مهم اجتماعی می پردازد که بسیاری از آن ذکر گردید. منتقد ادبی «جروم بیتی» مدعی است که دیدگاه بسته شخص اول باعث می شود تا خواننده «بدون هیچ انتقادی دیدگاه شخص اول رمان را بپذیرد»، و معمولا منجر به این می شود تا مطالعه و بحث در مورد رمان در دفاع از جین بدون توجه به غیر معمولی بودن نظرات یا دیدگاه های او شکل بگیرد.

رمان جین ایر ۳۸ فصل دارد و بیشتر نسخه ها حداقل ۴۰۰ صفحه می باشند. نسخه اصلی در سه جلد، شامل فصل های ۱ تا ۱۵، ۱۶ تا ۲۷، و ۲۸ تا ۳۸ بود؛ در قرن نوزدهم این قالب چاپ رایج بود.
برونته دومین نسخه از رمان را به «ویلیام مکبس تاکری» منتشر کرد.
سنت جان فکر می کرد که جین همسر مناسبی است، به او پیسنهاد ازدواج و رفتن به هند را داد، نه به خاطر عشق بلکه بر حسب وظیفه. جین در ابتدا رفتن به هند را پذیرفت اما پیشنهاد ازدواج را رد کرد، و پیشنهاد داد به عنوان خواهر و برادر سفر کنند. به محض اینکه جین ازدواج به سنت جان را رد کرد ضعیف شد و به طرز عجیبی صدای آقای راچستر را می شنید که اسمش را صدا می زند. سپس جین به تورنفیلد برگشت و خرابه هایی سیاه را دید. او فهمید که همسر آقای راچستر خانه را آتش زده و با پریدن از سقف خودکشی کرده است. آقای راچستر یک دست و بینایی خود را از دست داده بود. جین پیش او رفت اما او می ترسید که جین به خاطر وضعیتش او را پس بزند. او از جین پرسید که « آیا من زشت و ترسناکم جین؟». و جین جواب داد: «خیلی، آقا: شما همیشه ترسناک و زشت بودید، می دونید»، وقتی جین او را از عشق خود مطمئن کرد و به گفت که هرگز او را ترک نمی کند، آقای راچستر به او پیشنهاد ازدواج داد و آن ها ازدواج کردند. او نهایتا بینایی کافی برای دیدن اولین پسرشان را به دست آورد.