واژه نوروز به مجموعه مراسم و رویدادهای مربوط به نو شدن سال در دوران باستان میپردازد اما منشا و زمان پیدایش نوروز، به درستی معلوم نیست. در برخی از متن های کهن ایران ازجمله شاهنامه فردوسی و تاریخ طبری، جمشید و در برخی دیگر از متن ها، کیومرث به عنوان پایه گذار نوروز معرفی شده است.
احتمالا پیشینه نوروز به زمانهای پیش از شکلگیری ایران و حتی قبل از آغاز دوره مادها و هخامنشیان برمیگردد، ولی در اوستا از این جشن نامی نیست چراکه یک عید غیر مذهبی محسوب می شده است. به مرور زمان، سرانجام دین زرتشتی نوروز را میپذیرد.
اما یکی از کلیدواژه هایی که در پیدایش آیین نوروزی دیده می شود، سیاوش است. آیین مرگ و رستاخیز سیاوش (سوگ سیاوش، سووشون و…) در ایران، با نوروز پیوند خورده است؛ به این ترتیب که چند روز پیش از عید، به سوگ سیاوش مینشستند و با فرارسیدن نوروز، به جشن و شادی دست میزدند؛ چنانکه گویی سیاوش، زنده شده باشد.
شخصیت اسطوره ای سیاوش
در میان اساطیر ایران، برجسته ترین شخصیت اسطوره ای كه ارتباط روایت او با یك آیین فراگیر مورد توجه محققان بوده، سیاوش است. به نظر می رسد سیاوش، از ایزدان پیشازرتشتی ایرانی، مرتبط با اساطیر باروری و فرهنگ كشاوزی است. درباره سیاوش تحقیقات زیادی انجام شده كه بخش بسیاری از آنها در حوالی شاهنامه متمركز بوده است.
سوگ سياوش در اساطير و فرهنگ باستان
آيين سوگ سياوش و ستايش آيينی او در سراسر آسيای مركزی، به ويژه از دوره هخامنشی چنان اهميت داشته است كه برخی محققین از يك دوره در تاريخ تمدن اين سرزمين، باعنوان «سياوشان» ياد می كنند. اين دوره پيشتاريخی دوره ای از رشد فرهنگ كشاوزی در اين منطقه بوده كه آيين سياوش در كانون اعتقادات مذهبی و اجتماعی مردمان آن قرار گرفته بوده است.
براساس منبعي چینی، دو جشن كهن مرتبط با سياوشان در آسیای مرکزی و غربی وجود دارد. در سنت نخست، شاه و اطرافيانش به شكار يك روزه می روند و برنده رقابت شكار يك روز به جای شاه بر تخت می نشيند.
در سنت دوم، گروهی مرد و زن سياهپوش شيون كنان و سينه خراشان به مزارع می روند تا استخوان های پراكنده «پسر آسمانی» را كه سوگوار اويند، بيابند. برمبنای شواهد، زمان اين آيين مقارن با آغاز انقلاب تابستانی (نوروز) بوده است. به نظر می آيد اين پسر آسماني ايزد نگهبان رويش غلات و ضامن حفظ باروری بوده و غله كوفته نيز به عنوان اجزای پيكر نباتی او (يا خون برزمين ريخته اش) جمع آوری می شده است.
علاوه بر خوارزم، آثار برگزاری سياوشان را در دورترين نقاط ايران نيز می توان يافت و حتی مكان های مخصوص برای آن وجود داشته كه هنوز برخی از آنها به همين نام باقی مانده است؛ مثل روستای سياوشان در جنوب غربی آشتيان و مسجد سياوش در شهر شيراز.
آنچه در اسطوره سياوش و شكل آیینی كهن آن كه با پرستش خدایی كه می ميرد و دوباره زنده می شود اهميت داشته، نقش بنيادين يك مرگ مقدس – مرگی مقرون به ولادت دوباره – بوده است.
اسطوره سياوش و آيين قربانی پادشاه مقدس
مرگ نمادين سياوش و گياه تباری او و داستان قربانی شدن شاه يا شاهزاده فرهمند معصومي كه در شاهنامه و اساطير ايران علاوه بر سياوش، نمودهایی مانند سيامك اسفنديار و به ويژه ايرج دارد، قابل تحليل با آيين قربانی كردن شاه مقدس است. سنت باستانی قربانی كه به مثابه يك قانون، شامل اعطای غذا و اشياء يا كشتن و تقديم موجودات به خدا يا خدايان بوده، با انگيزه دلجویی يا عبادت آنها انجام می شده است.
يكي از نمودهای اسطوره قربانی در جوامع كشاورزی نخستين، سنت قتل شاه پير (نماد سال كهن) به دست شاه جوان (مظهر سال نو) بود تا پادشاه همواره جوان باشد ؛ زيرا پيری و سستی او باروری را دچار نقصان می كرد.
نمونه های جشن شاه مقدس نيز در ايران بسيار بوده است. بنابه گزارش مورخان يونانی، تعيين يك زندانی محكوم به مرگ به عنوان شاه موقت برای چند روز و بعد اعدام او در دوره هخامنشيان و بين اقوام سكایی معمول بوده است. اين مراسم به تدريج، از كشتن واقعی به كشتن نمادين تبديل شد و در روزهای پنجه دزديده، هنگام تحويل زمستان به بهار انجام می شد و با قوانين عجيب و وارونه و جشنواره های بهاری همراه بود.
به اين ترتيب، آيين قربانی شاه مقدس همزمان با تحويل زمستان به بهار و جشن سال نو بود. درمورد سياوش نيز اين ارتباط قابل پيگيری است و سياوشان را عامل منحصربه فرد پديد آمدن مراسم نوروز می دانند.
باید در اشاره به ارتباط سياوشان و جشنهای سال نو، ذکر کرد که نوروز سياوشان به نوروز كشاورزان تعبير می شود و نوروز مغان را پنج روز بعد از آن می دانند. مهمترين وجه اين سنت در شكل باستانی آن و فلسفه مرگ آیینی سياوش، اعطای قربانی به خدايان برای درخواست زايایی طبيعت بوده كه در شكل های بدوياش با قربانی انسان محقق می شده است.
آيين های زراعيِ مرتبط با ايزد شهيدشونده اغلب با سوگواری هايی در مرگ او و جشن هايی در رستاخيز و تولد دوباره اش همراه بوده كه به شكل آیینی و نمایشی اجرا می شده اند.
مرگ سياوش اتفاقی در گذشته نيست؛ بلكه بخشی از اكنون ابدی است كه آيينهای سوگ و مقابل آن، جشنواره های نوروزی ساليانه ابديت آن را تكرار می كنند. انسان با تكرار اين آيين، در تجربه عرفانی جاودانگی، در جمع و در احساس يگانگی با گروه و كل كيهان سهيم میشود و نقش ساختار روایی آيين (اسطوره)، تعليل و توجيه فلسفه آن است. در اسطوره، زمان حركتي دوري دارد و درنهايت، به ايستایی و قداست ابديشدن می رسد و بر اين مبنا، داستان سياوش (و ديگر داستانهایی كه مانند داستان سياوش، ساختار آييني و دايره ای دارند؛ مانند كين ايرج و اسفنديار) با آيين سياوشان و آيين های مشابه نوعی پارادايم مشترک تبديل زمان ميرای حال به «زمان مقدس» همیشگی وجود دارد كه تا بينهايت درحال نوشدن و تكرار است و بر مفهوم جاودانگی و چرخه انتقالی فصول كه متضمن اعتقاد به ناميرایی است، استوار شده است.
اين زمان مقدس (با ويژگی تكرارپذيری و ابدی شدن) در ساختار روايت فردوسی، در نماد گياه كين متبلور شده كه از خون قربانی روييده و بر برگهايش چهره وی نقش بسته است: